خانواده گفتن آخر هفته میان پیشم و چند روزی میمونن ولی دقیق نگفتن کِی میاناز صبح هر بار که صدای ماشین این نزدیکیا میشنوم ، میپرم و ذوق میکنم و منتظر صدای در میمونم ولی خبری نمیشهانتظار چیز بدیهبد جوری دلم تنگ شده...دفترچه آزمون استخدامی که اومد کلی ذوق زده شدم که شهر خودمون هم نیرو میگیره و اینطوری میتونم ازین جا خلاص شم برگردم خونهولی بعد که فهمیدم نمیتونم اونجا رو انتخاب کنم کلی خورد تو ذوقم ..حالا موندم بین چند راهی و تصمیمای مختلف که آخرش هم هیچ کدومو نمیگیرماینکه تکلیفت با خودت معلوم نباشه بدتر از بده.کم تر از ده روز دیگه مونده اسم پاییز بیاد رو تقویم ولی هوای اینجا اصلا به هوای دمِ پاییزی نمیخورهاین دیگه خیلی بده ....این خیلی بد نیست که همه چیز بده؟!ولی شب کاری دیشب خیلی خوب بود خوش گذشت بهم:)) روزمرگی های یک دختر تنها...
ادامه مطلبما را در سایت روزمرگی های یک دختر تنها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mane-tanha بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1402 ساعت: 22:14